نگاهی به فیلم «علفزار»؛ ۳ فیلم با یک بلیت!
تاریخ انتشار: ۲۴ مرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۷۵۷۲۷۹
سکانس آغازین، تماشاگر را بر صندلی میخکوب میکند؛ اما نخستین لغزش فیلمنامه در ورطه درامی نامنسجم است. صحنه آغاز، ارتباطی ارگانیک و زنده با ساختار فیلم ندارد. ظاهراً برای ورود شخصیت محوری- امیرحسین بشارت (پژمان جمشیدی) به داستان است. دلیل دوم هم، برای تحتفشار گذاشتن او برای بستن پرونده دشواری است که درصحنههای بعدی به او خواهند داد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فیلمنامه علفزار، نه سه داستان (موازی یا پوششی) بلکه سه تم مستقل را بدون روابط عِلی و معلولی محکم در فیلم گنجانده است. داستانهایی که میتوانند سوژه سه فیلم کوتاه خوب باشند؛ یا در صورت پرداخت و آنالیز شخصیتها، دستمایه فیلمی بلند و داستانی قرار گیرند. چنانکه داستان سوم، بدنه فیلم کنونی شده است.
اول؛ ماجرای (قتل کودک) که در سکانس آغازین دیدیم. نویسنده اگر این خط داستانی را دنبال کند، دستمایهای از درام آرمانخواه در اختیار دارد. تمی که یک چشمانداز متعالی انسانی را میبیند. مثلاً در روال داستان، قهرمان (بازپرس) به خاطر اشتباه خود و مأمورش در حادثه مرگ کودک از شغلش استعفا دهد، بقیه عمرش را به کارهای خیرخواهانه بپردازد؛ اما این داستان در یک سکانس عقیم، بستهشده است.
داستان دوم، زندگی زوج معتادی است که در پی گرفتن شناسنامه برای بچه خود هستند. این داستان کناری هم، ویژگی یک فیلمنامه مستقل را دارد. بهویژه؛ بازیگر نقش زن این صحنهها (صدف اسپهبدی)، برای یک نقش چنددقیقهای، مصائب بازیگری را با جانودل پذیرفته، مدتها به گرمخانهها رفته، کیلومترها دویده و ۲۵ کیلو وزن کم کرده است.
داستان سوم؛ پرونده تازهای است که بازپرس بشارت داده میشود. حادثه پرونده جنایی تعدی گروهی در یک باغ است. او سعی دارد که مجرمان را محکوم کند؛ اما یک روز، رئیس بالادستی وی را به دفترش فرامیخواند. بعد از معرفی مهندس صادقی (شهردار محلی) خواهان مختومه اعلام کردن پرونده میشود. حالا قهرمان داستان بر جدال وجدان و منافع گرفتار میشود.
این پرونده تنۀ فیلمنامه شده است. پرداخت آن بیشتر بر پایه، بازپرسیهای قاضی، خُرده روایتهای شاکیان و مجرمان، اعتراف افراد، جروبحثها، حتی خشم و نفرت آنها، نسبت به همدیگر است.
دو مورد اساسی درباره، بدنه فیلمنامه جای اشاره و نقد دارد. بیشک، بنای درام بر افشاسازی و دادن اطلاعات از سوی کاراکترهاست. این اولین اصل نزدیکی ما به شخصیتها، شناخت وجودیشان، درک و پذیرش آنهاست؛ اما فیلم طوری این آدمها را نشان میدهد که ابعادی از آنها برای ما پنهان میماند؛ یعنی نوع نگاهها، ایماها، کنایهها، تیکه پرانی ها، پر از ارجاعات درونی و اشاره به دنیای پنهان خودشان است. انگار حس میکنیم که شخصیتها چیزیهای بیشتری از همدیگر میدانند، ما درباره آن نمیدانیم، چیزی هم درباره آن نمیگویند! این در واقع ضعف متن است.
ضعف دوم متن بهمراتب، آسیب شناسانه تر است. حتی تداوم این نوع نگاه در شخصیتپردازی برای یک نویسنده و کارگردان جوان، خطرناک است. جاهایی که فیلمنامهنویس، بیهیچ منطق دالی و مدلولی، شخصیتی مثبت را منفی، یا برعکس نشان میدهد.
سفید یا سیاه سازی شخصیت فیلمنامه و داستان کار سادهای نیست! یک شخصیت برای این تحولهای بنیادی بهپیش زمینهای ژرف نیاز دارد. فیلمنامه علفزار به این نکته بیتوجه است. انگار دو عامل التهاب و عصبیت در لوکیشن دادگاه، شکلدهنده رفتار و شخصیت آدمهاست. نمونهها زیاد است. ولی اشاره به دو، سه مورد ضروری است. کاراکتر مثبت بازپرس بشارت (پژمان جمشیدی) بعد از ملاقات با مهندس صادقی و اصرار او برای بستن پرونده باغ، بهآرامی میگوید: «باشه چشم، سعی خودم رو میکنم!»
او در ادامه، نیز بهجای اشاره به فساد شناور در خانواده مهندس، زنی بدبخت از طبقه عادی را خیانت کار میداند. فیلمنامهنویس در این لحظهها، قهرمان داستان خود را از حس انسانیت تهی میسازد. نمونه، افراطیتر این کار، همسر مهندس صادقی است. او طی گردشی ۳۶۰ درجهای از انسانی ریاکار، به فردی دلسوز و پر از رحم و شفقت بدل میشود. این ایرادهای نمایان در منطق درام نمیگنجد. ادامه این نوع نگاه، تزریق نسبیت و نوسان به «علم اخلاق» است. سرانجامش، دیدن انسان به شکل هالهای تاریک در اجتماع پسا قرونوسطایی «هابز» ی است. یادآور گفته توماس هابز فیلسوف که میگوید: «انسان گرگ انسان است!»
کاظم دانشی، سوای فیلمنامه چه رویکردی در ساخت دارد؟ زبان فیلم، با وجود سوژه بومی- اجتماعی (داستان یک پرونده واقعی در دادگاه) متأثر از ناخودآگاه فیلمساز است. ناشی از برخورد «سوبژکتیویته» او با واقعیت (یک پرونده جنایی) است. مفهومی که نظریهپردازان مدرن آن را زبان ذهنی خواندهاند. چیزی که ژاک لکان آن را (Lalangue) نامید. بر همین اساس، کارگردان متأثر از همه ایدهآلها و مفاهیم بایگانی شده در ذهن خودش است. از این رو، رد پای فیلمهای دادگاه شیکاگو هفت یا دادگاه هفت شیکاگویی و... در ذهن و زبان فیلمسازی کارگردان دیده میشود. حتی تأثیر غیرمستقیم شاهکارهای کلاسیک درام دادگاهی (۱۲ مرد خشمگین- سیدنی لومت) در زیرساخت فیلم مشهود است. آنجا هیئتمنصفه بهتناسب فرهنگ و قوانین موجود محوریت دارند. اینجا قاضی بنابر شرایط فرهنگی و اجتماعی در اولویت است. منتهی بیان بصری هر دو فیلم بر یک نکته تأکید دارد؛ همه بازیگران غیر از قهرمان داستان، رشد عرضی داشته باشند. در آن فیلم، «هنری فوندا» بازیگر سرشناس که نقش تنها مخالف جمع را دارد، به شکلی خزنده و با شیوهای دیالکتیکی در فرازوفرود بحثها، اوج میگیرد. سپس، رشد طولی خود را بهعنوان قهرمان محوری نشان میدهد.
اینجا، بازپرس (پژمان جمشیدی) با فوکوسهای متوالی دوربین در اولویتِ نشان دادن است؛ بنابراین زنجیره کنشها و واکنشهای بازیگران از چشم دوربینی روایت میشود که چپ و راست و بر نماهای کلوزآپ جمشیدی، تمرکز دارد.
کارگران علفزار، در ساخت اثر خود از رمزگان تخصصی (زاویه دوربین، حرکت دوربین، تقطیع نماها و نقطهگذاریها) به رویکرد خاصی توجه ندارد. او دنبال یک بیان سینمایی متفاوت یا نگاه دگرگونه دوربین به پدیدهها، رویدادها، فضا، بازیها و... نیست. نماها اکثراً پیرو بار روایی، رویکرد مستند و گزارشی (بهویژه صحنههای دادگاه) و شیفتۀ درگیریهای خودِ فضاست. شیوه کاری او، اصولاً میان دو فضای رئالیست و مستند جای میگیرد. هانری آژل در کتاب زیباییشناسی در سینما، گفتهای از «لویی فویاد» را سرچشمه رئالیسم (واقعگرایی) میداند؛ «فیلمهایم زندگی را آنطور که هست، نشان میدهند»
سرآغاز مستند هم با آثاری همچون نانوک شمالی و شیوه روایتی است که رابرت فلاهرتی معلم اصلی ژانر مستند اختراع کرد؛ نگاه صمیمی دوربین و نزدیکیاش به آدمها که آنها را عینِ واقعیتشان نشان میدهد. آنچه در این دو ژانر دیدهایم یا میبینیم، روی همین ریل در حرکت است. با این حال، هنر کارگردان جوانی ایرانی در هیچکدام از این دو گونه سینمایی نیست. او توانایی عجیبی در بازسازی صحنههای مستند دارد. صحنههایی که در برداشت ما مستند هستند، اما در واقع دراماتیزه و در همان لوکیشن دادگاه فیلمبرداری شدهاند. مثلاً افرادی که در راهروها درگیر مشکلات روزانه حقوقیاند، مردم عادی نیستند، همگی مجموعهی از هنروران و جزئی از داستان فیلم هستند.
توانایی دیگر او، بازی گرفتن خوب از قهرمان فیلم است. پژمان جمشیدی در این فیلم تسلط کاملی بر امکانات بازیگری (بیان و بدن) دارد. مهمتر از این، واکنش او در جواب کنش بازیگر مقابل، تأملبرانگیز است. مثل نمایی که زن قربانی به او میگوید؛ شرف ات را به چه فروختی! واکنش جمشیدی به این کنش عصبی، تنها با بازی ممیک است. میمیک چهرهای سرد و خنثی که انگار معنیاش، بیمعنایی است. او از این نماهای خوب بازی ممیک و سکوت در فیلم زیاد دارد؛ اما فقط به نمونهای از بازی هارمونیک بیان و بدن نگاه کنیم. جایی که مجرمان را تهدید میکند: «بعدازاینکه برین بالا ۶ جفت پا تو هوا تکون تکون می خورن»
«دست» های بازیگر درست در لحظه گفتن واژه «پا» به حرکت درمیآید. این حس آفرینی مینیاتوری که او از تضاد بین بیان و بدن، گفتن کلمه پا و حرکت دست، خلق میکند، بهراستی خیرهکننده است.
۵۷۵۷
کد خبر 1662385منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: سینمای ایران نقد فیلم بازیگران سینما و تلویزیون ایران کارگردانان سینمای ایران پژمان جمشیدی نشان می دهد فیلم نامه صحنه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۷۵۷۲۷۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فیلمهای پایان هفته تلویزیون از نگاهی دیگر
آفتابنیوز :
فهرست فیلمهای آخر هفته سیما که برای پخش از ۱۱ شبکه اعلام شده، شامل ۴۶ فیلم است که از جمله آثار شاخص آن میتوان به «بادیگارد»، «ریو»، «ویل هانتینگ نابغه» و «محاکمه ۷ شیکاگویی» و از جمله فیلمسازان شاخص آن میتوان به مسعود جعفری جوزانی، کیومرث پوراحمد، ابراهیم حاتمیکیا، داوود میرباقری، همایون اسعدیان و آرون سورکین اشاره کرد.
۳۲ فیلم معادل حدود ۷۰ درصد این محصولات، خارجیاند و حدود ۳۰ درصد فیلمها نیز در سینما و تلویزیون ایران ساخته شدهاند.
به علت نزدیکی این آخر هفته به ۱۲ اردیبهشت ماه روز معلم، بخش قابل توجهی از این فیلمها سوژهای در ارتباط با تعلیم و تربیت دارند؛ آثاری مثل «قصههای مجید»، «جادههای سرد»، «پل سفید»، «لونانا در انتظار معلم» و «شش قهرمان».
در بین آثار انتخابی، دو فیلمساز با دو فیلم در این آخر هفته حاضرند. «بادیگارد» و «هویت» از ابراهیم حاتمیکیا و «هدیه» و «ریکا» از مسعود فرخنده پخش خواهد شد. در اتفاقی جالب، فیلم سینمایی «۳۰ نابغه» نیز روی آنتن دو شبکه خواهد رفت: پنجشنبه از شبکه نمایش و جمعه از شبکه امید.
همانند هفته گذشته، چهار فیلم در فهرست اعلامی از سوی روابط عمومی معاونت سیما به عنوان فیلمهای جدید معرفی شدهاند که پیش از این در ایام نوروز روی آنتن تلویزیون رفته اند. «رادیکال»، «مصلحت»، «زاده شده برای پرواز» و «محموله نهایی»، فهرست این چهار اثر را تشکیل میدهند.
ضمن اینکه در فهرست منتشرشده، فیلمی که برای پخش در باکس جمعه ساعت ۱۴ شبکه کودک برنامهریزی شده، معرفی نشده است.
در میان این ۴۶ فیلم، دو فیلم «نامیرا» و «گریز از مرگ» جدید به شمار میروند. یکی از این دو اثر، تلهفیلم «نامیرا» به کارگردانی محمد کرمانشاهی است که جمعه ۱۴ اردیبهشت ساعت ۱۴:۳۰ از شبکه سه سیما پخش میشود. این فیلم در سال ۹۵ ساخته شده، ولی تاکنون در تلویزیون نمایش داده نشده و پس از حدود هشت سال به پخش میرسد. علت پخش نشدن این فیلم که سال ۹۶ حتی از جشنواره فیلمها و سریالهای پلیسی مسکو نیز جایزه گرفت، روشن نیست. علاوه بر امین زندگانی، شهرزاد کمالزاده، رامین راستاد و آیدین ختایی، پرستو صالحی هنرپیشه سابق تلویزیون در این اثر نقش دارد.
دومین فیلم جدید این آخر هفته، «گریز از مرگ» به کارگردانی مایک برنز است که جمعه ۱۴ اردیبهشت ساعت ۱۳:۳۰ روی آنتن شبکه تهران خواهد رفت. این فیلم از آن جهت اهمیت دارد که یکی از آخرین پروژههای سینمایی بروس ویلیس به شمار میآید. این هنرپیشه ۶۹ ساله هالیوود که بازیگری را به ناچار کنار گذاشته، در همان ایام که عوامل فیلمها مجبور بودند دیالوگها را از طریق گوشی برایش بخوانند و توانایی حفظ کردن نداشت، به تدریج متوجه شد به بیماری زوال عقل مبتلا شده است.
جالب آن که فیلم «گریز از مرگ» به علت محدودیتهای کرونایی، تنها در ۹ روز فیلمبرداری شده و تمام سکانسهای این بازیگر نیز تنها در یک روز ضبط شده است! در سال ۲۰۲۱ جوایز تمشک طلایی نیز که به بدترینهای هالیوود اهدا میشود، یک رشته ویژه با عنوان «بدترین بازی بروس ویلیس» اضافه کرد که ۷ فیلم این بازیگر در آن سال، ۷ نامزد آن را تشکیل میداد و فیلم «گریز از مرگ» هم یکی از آن آثار بود. بعدها وقتی خانواده بروس ویلیس رسما خبر بیماری او را به اطلاع عموم رساندند، این جایزه لغو شد.
از میان آثار تکراری این ایام نیز فیلم «هویت» اثر جالب توجهی محسوب میشود. این فیلم که برای پخش در روز شنبه ۱۵ اردیبهشت ساعت ۲۱ از شبکه نمایش برنامهریزی شده است، نخستین فیلم بلند ابراهیم حاتمیکیا به شمار میآید که بسیاری مهجورترین فیلم این کارگردان میدانند. «هویت» در سال ۱۳۶۵ با سرمایه شبکه دو سیما و به عنوان فیلمی سینمایی ساخته شد، ولی هیچگاه روی پرده سینما نمایش داده نشد و مستقیما در تلویزیون به پخش رسید.
گفته میشود به خلاف خاستگاه فکری ابراهیم حاتمیکیا که پیش از فیلمسازی، پاسدار و هنرمندی از جریان انقلاب بود، خسرو دهقان منتقد جریان عرفی نقد سینما، اولین منتقدی است که این فیلمساز را اصطلاحا کشف کرد و با نقدی که بر فیلم «هویت» نوشت، از فیلمساز خوشقریحهای خبر داد که وارد سینما میشود.
منبع: خبرگزاری ایسنا